عبرت
درامتدادتاريکي
دوستي خياباني!
آشنايي ما خيلي اتفاقي بود و هر چه با خودم کلنجار مي رفتم نمي توانستم او را فراموش کنم. در اولين ديداري که با «نيلوفر» داشتم او مي گفت مدرک کارشناسي دارد و يکي از ملاک هايش براي ازدواج، تحصيلات دانشگاهي طرف مقابل است.
پسر جوان اشک هايش را پاک کرد و افزود: من که نمي خواستم دختر مورد علاقه ام را از دست بدهم ادعا کردم مدرک کارشناسي دارم و حتي مي خواهم پس از پايان دوره خدمت سربازي ادامه تحصيل بدهم. با اين حرف ها نيلوفر نيز به من دلبسته شد و ما هفته اي ۲ تا ۳ بار همديگر را مي ديديم. اما افسوس که اين دوستي خياباني و ندانم کاري هايم براي من دردسر بزرگي ايجاد کرد تا جايي که الان به حبس و جريمه نقدي محکوم شده ام. از شما چه پنهان من دوره خدمت سربازي را مي گذرانم و چون مي خواستم اعتماد نيلوفر را به خودم جلب کنم مرتکب اشتباه بزرگي شدم. ماجرا از اين قرار است که يک درجه افسري که مخصوص سربازان ليسانسه است خريدم و امروز که با دختر مورد علاقه ام قرار ملاقات داشتم لباس نظامي پوشيدم تا او مرا با اين لباس و درجه ها ببيند. حتي يک شوکر برقي نيز که از قبل خريده بودم همراه خودم بردم. نيلوفر وقتي مرا با اين لباس ها ديد تعجب کرد و گفت: نبايد با اين لباس به پارک مي آمدي. ما داخل پارک در حال قدم زدن و گفت وگو بوديم که توسط پليس دستگير شديم. مأموران انتظامي با بررسي موضوع دريافتند که با آن دختر جوان هيچ نسبتي ندارم و از طرفي سرباز عادي هستم که بر لباسم درجه افسري نصب کرده ام و از همه بدتر شوکر به همراه دارم. به اين ترتيب بود که با تشکيل پرونده به اتهام رابطه نامشروع، سوء استفاده از درجات نظامي و حمل شوکر برقي به مراجع قضايي معرفي و محکوم شده ام.به حال پدر و مادرم که در شهرستان زندگي مي کنند تأسف مي خورم که گوسفندي خريده و منتظر بودند تا سه هفته ديگر برايم جشن پايان خدمت بگيرند اما حالا بايد به زندان بروم و آب خنک بخورم. من اشتباه کرده ام و با سابقه کيفري که برايم درست شده است سرنوشت خودم را تباه کردم. اميدوارم همه جوان هايي که اين ماجرا را مي خوانند حواس خود را جمع کنند و درگير دوستي هاي خياباني و هيجانات و احساسات خود نشوند.
منبع:روزنامه خراسان
نظرات شما عزیزان: