مزد «هي» کردن جرينگ است
مردي در جنگل هيزم مي شکست، مرد ديگري در کنار او نشسته و هر بار که هيزم شکن تبر را بر هيزم مي زد او به جاي هيزم شکن «هي» مي کرد. بعد از اتمام کار، مرد هيزم شکن هيزم را به بازار برد و فروخت و آن مرد بيکار که همراه او بود، گفت: دوست عزيز سهم مرا بده! هيزم شکن گفت: کدام سهم من که با تو شريک نبودم، گفت: پس آن همه «هي» که در جنگل پيچيده بود از کجا بود. مرد هيزم شکن که ديد قضيه از اين قرار است، سکه ها را در يک دست گرفت و به او گفت: حالا دقت کن و آن وقت سکه ها را يکي يکي به آن دست ديگر مي انداخت تا صداي جرينگ آ ن ها بلند شود. چون تمام شد گفت: هيزم را من شکستم «هي» را تو گفتي حالا پول مال من و صداي جرينگ در عوض صداي «هي» مال تو. مزد «هي» «جرينگ» است.تمثيل و مثل
نظرات شما عزیزان: